بدون عنوان
د للللللللللللللللللللام به سبک محمدامين ديروز کلي اذيت شدي چون ظهر بد خواب بودي همششششش نق نق مي کرديو کلافه بودي تا کوچکترين چيزي بهت مي گفتند مي زدي زير گريه و اشک مي ريختي خلاصه عصرم رفتيم صحرا دوباره آتيش ديدي بهت مي گفتم دست نزن ولي گوشت بدهکار نبود و عصباني مي شدي. خلاصش ساعت 8 شب خوابت برد و رفتيم خونه . بعدا فهميديم همه خونه مامان مريمند و من نمي تونستم برم آخه دلم مي خواست برم ولي تو خواب بودي ديگه. الهي قربونت برم در هر حالتي که باشي خنده از روي لبات پاک نميشه . مثل خودمي . همش مي خندي و خوش رويي عوضش صبح سر حال از خواب ...
نویسنده :
مامان الهه
12:06